اسفندماه سال گذشته خاستگاه نیوز مصاحبه‌ای مفصل و جامع را با سید موسی خادمی استاندار لرستان ترتیب داد که پاسخ‌های استاندار لرستان در برابر پرسش‌های حرفه‌ای این رسانه‌نگار در یک کارکتر پرسشگرِ نقاد از نکات قابل توجه در این گفتگوی بلند و چند ساعته بود.

اختصاصی میرملاس‌نو- اسفندماه سال گذشته خاستگاه نیوز مصاحبه‌ای مفصل و جامع را با سید موسی خادمی استاندار لرستان ترتیب داد که در ابعاد و حوزه‌های مختلف خادمی مورد پرسش قرار گرفت که پاسخ‌های استاندار لرستان در برابر پرسش‌های حرفه‌ای این رسانه‌نگار در یک کارکتر پرسشگرِ نقاد از نکات قابل توجه در این گفتگوی بلند و چند ساعته بود که در چند بخش اواخر سال گذشته منتشر و آخرین بخش گفتگو نیز یک روز پس از پایان تعطیلات سال نو انتشار یافت. خادمی در یکی از بخش‌های این گفتگو در پاسخ به پرسش‌های خبرنگار این رسانه چنین گفته است: “در زمان انتصابم با هیچ کدام از نمایندگان استان رایزنی نکرده بودم و هیچ آشنایی با آنها نداشتم. به دلایل مشکلاتی، زیاد راضی به آمدن نبودم، زمانی که به لرستان آمدم متوجه شدم یک نوع از هم‌گسیختگی سیاسی در استان وجود دارد و در حوزه مدیران نوعی درگیری و تقابل وجود داشت. طوری که همدیگر را قبول نداشتند، با همه‌ی گروه‌های سیاسی ارتباط داشتیم حالا شاید برخی خودشان نیامدند ممکن است برخی سیاسیون پیشنهادهایی به ما داده باشند اما اینکه به آن حتماً عمل کرده باشم اینگونه نبود، من شروع کننده ارتباط با افراد نبوده‌ام اما از حضورشان استقبال می‌کردم”.

این پاسخ‌ها البته در حالی از سوی استاندار در مواجهه با سوالات چالشی و هوشمندانه خاستگاه‌نیوز مطرح شده است که نشان می‌دهد خادمی به خوبی در بدو ورود شرایط استان را نمی‌شناخته است و شاید از این منظر که او یک دوره چهار ساله در دولت اول روحانی را در استان خود کهکیلویه و بویراحمد بعنوان استاندار سپری کرده بود، این انتظار را داشت که به مدد رزومه چهارساله مدیریتی‌اش در آن استان و بهره بردن از یک پشتوانه قوی همچون “تاجگردون” در سطح کشور که با قدرت گرفتن لرها در دولت دوم روحانی همزمان شده بود نه در استانی در طراز لرستان که در یک استان دیگر همچون فارس و یا استانی مهم‌تر در مسند استانداری همچنان در کابینه دولت در سطح میانی حضور داشته باشد که البته با انتصاب ارتقا گونه او در لرستان منجر شد و از این منظر قابل فهم است که او چرا راضی به آمدن به لرستان نبوده است و علاوه بر این او می‌دانست برخلاف کهکیلویه او در لرستان با فضای سنگین سیاسی و رسانه‌ای و نمایندگانی سهم‌خواه در تمامی زمینه‌ها و البته زمینی سخت برای بازی مواجه خواهد شد.

اینکه او در بخش‌هایی از گفتگو می‌گوید: “در زمان انتصابم با هیچ کدام از نمایندگان استان رایزنی نکرده بودم و هیچ آشنایی با آنها نداشتم” نیز با توجه به روحیات خادمی و صداقت گفتاری‌اش یک اظهارنظر درست است، زیرا او بواسطه پشتوانه قوی‌اش در تهران و یک دوره استانداری طبیعی بود که همچنان در کابینه میانی دولت حضور داشته باشد و انتصاب او در لرستان نه نتیجه یک لابی و رایزنی از سوی نمایندگی و فشارها برای انتصاب او بعنوان استاندار، بلکه تغییر استراتژی دولت در لرستان قلمداد می‌شود که تغییر بازوند که با فشارهای زیاد نمایندگان بر دولت برای رفتن او از استان تحمیل شد تنها سهمی بود که از سوی دولتی‌ها برای نمایندگان لحاظ شده و این دولت و البته لابی‌های حامی خادمی در تهران بود که او را از یاسوج راهی خرم‌آباد کرده و طبیعی است در چنین شرایطی صرفا رفتن بازوند که البته به ارتقای او از استانداری لرستان به استانی مهم‌تر همچون کرمانشاه منجر شد سهم مجمع نمایندگان و فشارهای آنها بوده و آنها در جریان این انتصاب اگر هم بوده‌اند در آن دخیل نبوده‌اند.

خادمی در بخش دیگری از گفتگو به از هم گسیختگی سیاسی استان اشاره می‌کند و می‌گوید: “زمانی که به لرستان آمدم متوجه شدم یک نوع از هم‌گسیختگی سیاسی در استان وجود دارد” پاسخ خادمی به سوال خاستگاه‌نیوز در خصوص فضای استان از حیث سیاسی آن هم در بدو ورود او به لرستان یک پاسخ مبتنی بر واقعیت و البته با چاشنی شناختی است که او بلافاصله متوجه این هم گسیختگی شده بود اما نکته‌ای که قابل تامل است اینکه خادمی در بدو ورود تحت تاثیر برخی مشورت دهی‌ها و ارتباطاتی که مخالفین بازوند استاندار سابق لرستان با خادمی استاندار جدید لرستان در شهریورماه سال ۹۶ برقرار کرده بودند دست به برخی انتصابات در اوایل کارش در استانداری زد که همان انتصابات در واقع با ارزیابی کارنامه ۴۴ماهه خادمی پاشنه آشیل او محسوب می‌شود و نشان می‌دهد علیرغم اینکه استاندار متوجه شلختگی سیاسی و از هم گسیختگی و عدم همگرایی‌ها در فضای سیاسی استان شده بود اما تحت تاثیر این فضای نامساعد، انتصابات و جهت‌گیری‌هایش چندان مبتنی بر مقوله شناخت تعبیر نمی‌شود، گرچه مثلث سهم خواهان، طایفه‌گرایان و فرصت‌طلبان در نبود ساز وکاری هدفمند از سوی اصلاح‌طلبان و حامیان دولت در لرستان باعث شد تا استاندار چاره کار را در استفاده از نیروهای مورد وثوق خود ببیند اما همین نیروهای مورد وثوق او نیز در ارتباط‌گیری با نیروهای سیاسی و درک فضای سیاسی استان در مسیری گام برنداشتند که مسیر را برای استاندار هموار کنند و همین افراد خود یکی از موانع کار او در سال اول حضورش در استان بودند به طوری که گارد رسانه‌ها در برابر خادمی و فضای سخت ایجاد شده برای او و عدم همراهی سیاسیون با دولت مستقر باعث شد تا او بر خلاف کهکیلویه در استان روزهای سختی را بگذراند و چاره را برای ادامه کار در یک مدیریت تعادلی ببیند که به هر دسته و گروه اعم از سیاسیون و نمایندگان و حامیان دولت به فراخور ارتباط‌گیری و نفوذ خود در این ساختار سهیم شوند.

این نیز یک واقعیت است که در فضای سیاست‌زده و حاشیه‌دار لرستان یک تقابل بین مدیران وجود داشت و به نوعی همدیگر را قبول نداشتند و در این فضا پیرامون خادمی سعی و تلاش شان این نبود که این فضای تقابلی را به تعادل کشانده و همگرایی ایجاد کنند و در چنین فضایی بود که بخشی از ساختار مدیریتی استان که در زمره سرمایه‌های مدیریتی استان محسوب می‌شدند تضعیف شده و کنار بروند و بخش اعظمی دیگر از سرمایه‌های بالقوه استان در حوزه‌های سیاسی و مدیریتی در خانه گوشه عزلت گزینند!!

درآن فضا که البته هیچگاه نزدیکان استاندار و حتی برخی منتسبین به او سعی نکردند برای برون رفت از آن وضعیت چاره‌جویی کنند، در عرصه مدیریت‌ها برخی از مدیران به حیات خلوت مخالفین تبدیل شده و انواع و اقسام باج‌دهی از سوی آنها به سهم خواهانی صورت گرفت که در شهرستان‌ها موقعیت حامیان دولت و اصلاح‌طلبان را تضعیف کرد و غالبا از سوی مدیران به منظور حفظ صندلی مدیریتی صورت گرفت.

برخی از مدیران هم کانون استفاده‌های طایفه‌گرایان و زمین خلوتی برای چینش‌های طایفه‌ای شدند، شکاف طایفه‌ای و قومیتی و تقویت گذاره‌های شمال و جنوب و وندها و .. که از دوره بازوند نطفه آن ریخته شده بود در دوره خادمی بارورتر شد و این در حالی بود که وجود مجمعی یکدست و سهم‌خواه که حاصل فرصت‌سوزی‌ها اصلاح طلبان و حامیان دولت و اشتباهات تاکتیکی آنها در انتخابات مجلس دهم بود عملا کار را برای خادمی پس از بازوند سخت کرده بود.

در چنین فضای سختی خادمی در سال آخر فعالیت نمایندگان با سه رویداد سخت مواجه شد، نخست اینکه او در اوایل سال ۹۸ و در سال چهارم فعالیت نمایندگان دوره دهمی با یک سیل بی‌سابقه در جنوب لرستان مواجه شد که بخش عمده‌ای از تمرکزش را به خود مشغول کرد، خادمی پس از مدیریت خوب و قابل قبول سیل و بحران‌های جانبی آن می‌بایست انتخاباتی را برگزار کند که در دوره بازوند سرآغاز کشمکش‌ها و حواشی دنباله‌داری بود که هنوز پابرجا مانده بود و در این آزمون نیز دولت تحت مدیریت او نمره قبولی گرفت و در نهایت او با یک پدیده نادر و جهانی به نام مساله کرونا ویروس نیز مواجه شد که البته همه کشور و جهان نیز با آن دست و پنجه نرم می‌کردند و هنوز هم این بیماری از جهان رخت بر نبسته است.

پس از انتخاب نمایندگان و تغییر بافت مجمع نمایندگان در دوره یازدهم در همان ابتدا تلقی این بود که با توجه به ناهمگونی نمایندگان و تغییرات اساسی در مجمع نمایندگان استان و رویکردی که این منتخبین در پیش خواهند گرفت، سید موسی خادمی در سال ۹۹ جای خود را به شخصی دیگر خواهد داد و استاندار نمی‌توان فصلی از تعامل و همراهی را این بار با مجمع نمایندگان مجلس یازدهمی لرستان رقم بزند.

حتی نام‌هایی نیز در برخی گمانه‌زنی‌ها بعنوان استاندار احتمالی لرستان مطرح می‌شد اما رفته رفته با شروع مجلس یازدهم و سپری شدن ماه‌های اولیه فعالیت‌های نمایندگان استان، مشخص شد که نه استاندار رفتنی است و نه نمایندگان به واسطه رویکردی که دولت در قبال مجلس قالی بافی در پیش گرفته و در بین خود هم وحدت رویه‌ای نداشتند، توانی برای اقناع دولت برای تغییر استاندار دارند و از این رو بود که خادمی بر خلاف سال‌های سخت اولیه حضورش در لرستان، اوضاع را خیلی راحت از آنچه پیش‌بینی می‌شد مهار کرد.

او در چهار سال حضورش در لرستان سال‌های سختی را سپری کرده است که فقط بخش‌هایی از این سختی‌ها را خاستگاه‌نیوز هنرمندانه از او سعی کرد با پرسش‌های ظریفش از زبان او به جامعه منتقل کند، خادمی در گفتگوی بلندش با بابایی‌زاده صادقانه حرف زد و خیلی ساده مسائلی را بازگو کرده که بخشی از آن‌ها واقعیات جامعه لرستان هستند و باید برای آنها چاره‌جویی شود.

از هم گسیختگی سیاسی، تقابل‌ها، شرایط سخت برای کار و غیره فقط بخش‌هایی از واقعیاتی است که می‌توان از هر کدام از این کلید واژه‌ها بعنوان علتی برای وضع موجود استان و عقب افتادگی‌های تاریخی‌اش یاد کرد.

بگذریم از اینکه خادمی در این گفتگو در بخشی از پاسخ‌هایش به سوال‌های بابایی‌زاده عنوان کرده بود: “اینکه کسی شعار دولت روحانی را قبول ندارد حق دارد در دولت فعال باشد اما نمی‌تواند انتظار داشته باشد که به عنوان مجری سیاست‌های دولت انتخاب شود”، زیرا یک ارزیابی ساده نشان می‌دهد در فاصله دو ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری از همین الان بخش‌هایی از کابینه مدیریتی او در حوزه فرمانداران برای پیروزی دولتی اصولگرا لحظه شماری می‌کنند و همین موضوع نشان می‌دهد دست کم خادمی در این بخش یا نخواست به واقعیات در این زمینه اشاره کند و یا سیاست‌مدارانه پاسخی را بیان کرده که منطبق با واقعیات نیست و بهتر این بود او بیان می‌کرد “استاندار در برخی انتصابات تحت فشارهای پیرامونی و بالادستی است و در برخی انتصابات من علیرغم میل باطنی تحت فشار ابلاغ‌هایی را امضا کردم که فرمانداران من و دولت محسوب نمی‌شوند و بیشتر هماهنگ‌کننده‌های اجرایی نمایندگانی هستند که فشارشان بر دولتی‌ها چربش داشته و من مجری سیاست‌های آن دولت هستم”.

یادداشت از عباس دارایی