از اقتصاد هیچ نمی دانم به همان اندازه که سیاست مرا سرگردان کرده است.جاده ها و آدم ها را که می بینم که در مسیر مستقیم می روند و گاهی ناخواسته و یا شاید از روی تعمد و زیرکی راهنما به چپ می زنند ولی مسیر راست را با سرعت برق و باد می روند. گاهی هم با چشم راست شان چشمک می زنند که فلانی را هم چپ کردیم.

چپ و راست را از سال های دور می شناسم از زمانی که یک دوست سمت راستی ام  برای حفظ قدرتش در انتخابات سال ۱۳۷۶ برای یک کاندید با  انگشتان خسته اما امیدوارش  از روی اسامی سنگ قبرها رای نوشت و در صندوق ریخت و خوشحال از اینکه  تکلیفش را بدرستی انجام داده است.

حالا که سال های سال همه ما به نوعی برای انتخابات و انتخاب کردن کاندید اصلح مان احساس تکلیف کرده و این احساس تکلیف تا زمانی که صندوق های رای ادامه دارند با ما همراه هستند. ای کاش و فقط ای کاش حالا که ما همیشه پای کار هستیم دولت هم به همان اندازه برای دغدغه معیشتی ملتش پای کار بود. این همه گرانی نبود. تورم شانه های ما را بیش از این خم نمی کرد.

از انتخابات گفتم تا رسیدم به تورم و وضع معیشتی اما همانطور که پیش از این گفتم و از اقتصاد چیزی نمی دانم سئوالم این است آیا این سخنرانی های مسئولین و آمارهای گاهی نقطه به نقطه و گاهی دیگر میله ای که نشان از کاهش تورم دارد  از تورم موجود چیزی کم می کند و یا این موضوع هم مرا حواله می دهد به روایتی  قدیمی که دوستم عزیزالله از خواهرزاده اش هنگام خرید می کرد.

عزیزالله تعریف می کرد خواهرزاده ای داشتم که همه چیز را بر عکس می کرد هر موقع او را برای خرید  به مغازه سرکوچه می فرستادیم یا با مغازه دار بر می گشت تا ببینم درخواست ما چه بوده است و یا در بیشتر مواقع دست خالی بر می گشت. یادم هست یک بار برای خرید نوشابه و  گوجه او را فرستاده بودیم و گفتیم یک نوشابه یک لیتر و نیمی و یک کیلو و ربع کم گوجه بخرد.

می رود پیش مغازه دار و می گوید یک نوشابه یک متر و نیمی و نیم کیلو و نیم گوجه می خواهم.

حالا حکایت ماست با این اوضاع آشفته اقتصادی، امیدوارم  این آمارها و عددها دولت ما را بیشتر از این دچار اشتباه  نکند.  ظاهرا  این گزارشات در کنترل تورم به ما کمکی نکرده، ای کاش دولت مردان ما حداقل مثل دولت مهرورزان می توانستند فروشگاه های سرکوچه خودشان را کنترل کرده تا به مردم بگویند سر کوچه ما همه چیز ارزان است حتی شرافت انسانیت که با سر در سطل های زباله فرو رفته برای بدست آوردن تکه ای غذای پس مانده .

(عبدالرضا شهبازی)